«چه نفعی ما میتوانیم از معامله با 7 یا 8 میلیون ولگرد تنبل بهدست بیاوریم؟ » این جملهایی است که یک مقام بلندپایه دولتی روس در رابطه با ایران در زمان مظفرالدین شاه گفته است. دانیل یرگین نویسنده آمریکایی کتاب «جایزه » علاوه بر افشای بخشی از اسناد مربوط به کودتای 1332 توسط آمریکا صراحتا ارتباط روسیه با ایران راارتباطی یک سویه و تنها با هدف دسترسی به آبهای جنوب و منابع عظیم نفتی می داند .
دوران سلطنت فتحعلی شاه ، آغاز تعرض هایعظیم روسیه تزاری به خاک ایران بود. وصیتنامه پطرکبیر، منشور منفوری بود که سردمداران روسیه با سماجت و اراده یی آهنین در پی اجرای آن بودند؛ منشوری که اساس سیاست روسیه و ایران را از سال ۱۶۸۹ تا به امروز ترسیم کرده است. در این منشور آمده است؛ «باید کاری کرد که ایران روز به روز تهیدست تر شود و رو به ویرانی رود و چنان به حال احتضار آید که دولت روسیه هرگاه بخواهد بتواند بی دردسر آن را از پای درآورد.»
مخبر السلطنه در خاطرات خود می نویسد؛ «ایران را بی سر و سامانی فراگرفته است؛ روس از یک سو می کشد، انگلیس از سویی دیگر. خزانه خالی است. دولت محتاج پول. به انواع اسامی از رعیت نقد و جنس می گیرند. شاه مریض است و رجال در فکر منفعت خویش. مردم چیزهایی شنیده اند و آرزوهایی در دل دارند. بمبی در سینه ها مخفی است تا کی بترکد. اندیشمندان در داخل و خارج به بیداری افکار مردم و تعریف مفهوم وطن، قانون و آزادی همت کردند.»
گویی این خاطراتی است که مخبرالسلطنه امروز به رشته تحریر درآورده است تکرار تاریخ قجری در دوران حکومت اسلامی و سومین کودتا در تاریخ ایران که به کودتای 22 خرداد شهرت یافته است .
شاید بسیاری با نظریه دور تاریخ ویلدورانت مخالف باشند اما امروز شواهد دست در دست هم اثبات این نظریه را جدی تر می کند برای اثبات نقش روسیه در سومین کودتای ایران بد نیست نگاهی داشته باشیم به تاریخ روابط دو کشور، تاریخی که سراسر سودجویی و فرصت طلبی روسیه را یادآوری می کند و بازی های پی در پی که ایران در دوره های مختلف تاریخ از همسایه شمالی خود خورده است .
از به توپ بستن مجلس با حمایت روسیه تا حمایت بی دریغ روس ها از رئیس دولت محمود احمدی نژاد و در نهایت پیوستن اش به تحریم های جهانی .شاید بهتر باشد وعده های عمل نشده روسیه را برشمریم و به تحلیل های کارشناسان روسی از انتخابات دهم سری بزنیم که تنها تحلیل هایی است که از جامعه جهانی در خصوص انتخابات دهم با نگاهی مثبت منتشر شده و جای هیچ تردیدی را در سلامت انتخابات دهم باقی نمی گذارد.
محمود احمدی نژاد رئیس دولت جمهوری اسلامی در میان بهت و حیرت مردم در اولین اقدام خود پس از اعلام آرا به روسیه سفر کرد ودر شهر تاریخی یکاترینبورگ دست در دست همتای روسی خود سوظن های بیشتری را متوجه روسیه کرد.
اما پس از اظهار نظرهای مغرضانه روسیه درخصوص اعتراضات مردمی به نتایج انتخابات دهمین رئیس جمهور ایران پس از انقلاب اسلامی در نهایت درنماز جمعه تاریخی 26 تیر 1388 با خطبه هایی از آیت الله هاشمی رفسنجانی بلاخره به صورت علنی انگشت اتهام معترضین روسیه را نشانه گرفت و سر دادن شعارهای ضد روسی آغاز شد .
گفتنی است علاوه بر معترضین ایرانیدر نظر سنجی که خبرگزاری روسیه در وب سایت خودانجام داد ۶۵ ٪ از خوانندگان وب سایت به دخالت روسیه در رویدادهای ایران اعتقاد داشتند.
به ادعای خبرگزاری روسی ریانووستی، در شرایطی که حکومت ایران هر گونه حضور ناظران خارجی در انتخابات را رد کرده بود و آیت الله خامنه ای موضع گیری بسیار تندی علیه نهضت آزادی ایران به عنوان پیشنهاد دهنده این موضوع داشت، یک روس تحت عنوان خبرنگار بر انتخابات ایران نظارت داشته و آنرا تایید کردهاست.
رابطه دوستانه تهران – مسکو اما خیلی زودتر از پیش بینی های صورت گرفته به تیرگی کشیده شد درست در جایی که تهران برای ادامه ماجراجویی های هسته ایی از طرف غرب در فشار بود و همچنان طیف عظیم منابع انسانی خود را در کودتای 22 خرداد از دست داده بودو بیش از پیش به هم پیمانی روسیه نیازمند بود .
هنوز یک سال از پذیراییاحمدی نژاد در شهر تاریخی یکاترینبورگ و تبریک پیروزی به او بعد از اعلام نتایج انتخابات جنجالی ۲۲ خرداد نگذشته بودکه دیمیتری مدودف رییس جمهور روسیه، رفتار جمهوری اسلامی در قبال نگرانیهای جامعه جهانی پیرامون برنامههای اتمی ایران را غیر مسئولانه خواند. انتشار رسمی نظر انتقادی کرملین نشانه بروز تشنج بی سابقه در مناسبات مسکو با تهران شد.
اظهاراتی که به احتمال زیاد بیشتر از همه محمود احمدی نژاد را شوکه می کرد سه روز پیش از اظهارات مدودف، در ۴ اردیبهشت، آندره نسترنکو سخنگوی وزارت خارجه روسیه طی اعلامیهای که انتشار آن تنها با قصد علنی ساختن نارضایتی مسکو از تهران صورت گرفت، اعلام کرد که مسکو از سند نهایی تنظیم شده در پایان کنفرانس بین المللی خلع سلاح (تهران) حمایت به عمل نمی آورد.و اینگونه روابط ایران و روسیه از روابطی دوستانه تبدیل به درگیریهای لفظی و پاسخ های متعدد طرفین به یکدیگر شد.
مساله روابط ایران - روسیه قبل از هر چیز واجد جنبهای تاریخی و روانی است که به دوره روسیه تزاری و قراردادهای ترکمانچای، گلستان، آخال و عهدنامه 1907 باز میگردد. بعد از انقلاب روسیه، تجدید نگرشی در روابط این کشور با ایران اتفاق افتاد و از امتیازاتی که در ایران داشت چشم پوشی کرد که از آن جمله میتوان به تأکید عهدنامه 1921 بر حق برابر ایران با روسیه در کشتیرانی در خزر اشاره کرد. با پایان جنگ دوم جهانی، روسیه خواستار امتیازاتی در مناطق شمالی ایران شد که این درخواست با واکنش منفی مجلس ایران روبرو شد. روسها این پاسخ را غیردوستانه ارزیابی کرده و با ایجاد قائله آذربایجان و کردستان و عدم خروج نیروهای خود از ایران، به این موضوع پاسخ دادند. این مسائل در ذهن ایرانیان، بازگشت روسیه به دوران تزاری معنا شده است.
بعد از آن، هرچند ایران در طیف جهان غرب قرار گرفت، اما دو کشور همکاریهای اقتصادی و صنعتی را ادامه دادند. هرچند شوروی بعد از انقلاب اسلامی و حذف مواد 5 و 6 عهد نامه 1921، پاسخی به این اقدام نداد و در جنگ 8 ساله، ظاهرا موضع بیطرفی اتخاذ کرد، اما بعد از دو سال سلاحهایی که به دیگران نمیداد را به عراق ارسال کرد. بنابراین موضع شوروی در جنگ به نفع عراق بود. با پایان جنگ و قصد ایران برای راهاندازی تکنولوژی هستهای (بعد از عقبنشینی چینیها بنا به دلایلی)، روسها در کنار تعاملات نظامی، همکاری با ایران در این موضوع را پذیرفتند. بعد از فروپاشی شوروی نیز در کنار سایر زمینههای تعاملی، مسئله رژیم حقوقی دریای مازندران مطرح شد. ابتدا و به ظاهر دو کشور موضع مشترکی داشتند و خواستار نظام مشاع در این دریا بودند، اما واقعیت آن بود که روسیه از همان ابتدا خط مشی دوگانهای را در قبال ایران در پیش گرفته بود. در نهایت هم بخش عظیمی از دریای خزر به روس ها بخشیده شد و با وجود عدم رضایت عمومی ، احمدینژاد برای نشان دادن حسن نیت ایران روابط دوستانه و بخشندهای را با روسها از سرگرفت.
اما امروز روسها نه تنها از مواضع بیانیه تهران حمایت نمی کنندکه رئیس دولت ایران را به عوام فریبی متهم کرده و دست در دست آمریکا بر تحریم ایران تاکید کردند . شاید بتوان این گونه نتیجه گرفت که ایران نه تنها نتوانسته از روسیه استفاده کند، بلکه امتیازات زیادی نیز داده است. به عبارتی رویای اتحاد استراتژیک در روابط ایران و روسیه از هم پاشیده است. ایران در مورد کشتار چچن، با اینکه مردم آن مسلمان بودند از موضع روسیه حمایت کرد. در واقع ایران بیش از آنکه از روسیه امتیاز بگیرد، به این کشور امتیاز داده است. در مورد کارت بازی روسیه در قبال غرب، باید گفت که نقش روسیه بیشتر یک نقش تعدیلکننده و نه تغییردهنده بوده که ایران بتواند از این دیپلماسی استفاده کند.و جالبتر از همه اینکه احمدی نژاد در سالگرد پیروزی روسیه در جنگ جهانی دوم نامه تبریکی به همتای روسی خود نوشت که آن هم موجب حیرت همگانی شد.احمدی نژاد در پاسخ به حمایت روسیه از کودتای 22 خرداد هزینه های زیادی پرداخت کرد گویا فراموش کرده بود بخش عظیمی از دریای خزر را پیش از این در این راه هزینه کرده است .
روشن است که دستیابی ایران به سلاح هستهای به سود روسیه نیست و موضع روسیه در این وضعیت به مانند دیگر کشورها خواهد بود ولی در عین حال به سود روسیه نیز نیست که ایران مورد هدف حمله پیش دستانه قرار بگیرد همانگونه که بوش پسر در سال 2003 در باره عراق انجام داد. هر درگیری مسلحانه با ایران برای روسیه تبعات بدتری از جنگ عراق به دنبال خواهد داشت. ایران دارای مرزهای مشترکی با جمهوریهای استقلال یافته از شوروی سابق است. بدیهی است که تبدیل جمهوری آذربایجان به کشور مماس با جبهه جنگ و ناآرامی و بیثباتی در آن برای روسیه ، عواقب وخیمی به دنبال خواهد داشت.روسیه منافع دیگری نیز دارد و آن دادن فرصت بیشتری برای حفظ وجهه منطقی اوباما درباره روسیه است که این کشور را دیگر دشمن خود نمیداند. رویکرد اوباما در برابر روسیه از جمله موضوعاتی است که وی توانسته پیشرفت زیادی در آن کسب کند.
تاریخ روابط ایران و روسیه
حافظه تاریخی مردم ایران بخصوص از زمان روی کارآمدن سلسله قاجار تصوری مثبت از روابط کشورمان با روسیه ندارد و خاطرات تلخی از سلطه استعماری و تلاشی که سیاستمداران روسی برای دست اندازی هر چه بیشتر بر منابع اقتصادی بکار بستند در ذهن جامعه ایرانی باقی مانده است.
بهطوركلي در طول قرن نوزدهم و اوايل قرن بيستم، روسيه با تمام امكانات خود تلاش ميكرد با حفظ برتري اقتصادي، نفوذ سياسي خود را نيز در ايران گسترش دهد تا به قلب تجارت و ثروت عظيم خليجفارس و اقيانوس هند دست يابد. سلسله جنگهاي ايران و روسيه در قرن نوزدهم كه منجر به تحميل عهدنامههاي تركمانچاي و گلستان به ايران شد، بزرگترين ضربه نظامي، اقتصادي و سياسي را در قرن نوزدهم بر استقلال ايران وارد كرد. ضربههاي ناشي از اين دو قرارداد بر استقلال ايران، فرصت لازم را براي سوءاستفاده انگلستان نيز فراهم ساخت. تحميل قرارداد تركمانچاي توسط روسيه و قرارداد 1857 پاريس توسط انگليس به ايران، عملاً دولتهاي روسيه و انگليس را به حاكمان بلامنازع در سرنوشت سياسي و اقتصادي ايران تبديل كرد. در نيمه دوم قرن نوزدهم، انگليس و روسيه براي كسب امتيازات بيشتر از شاه قاجار با يكديگر رقابت داشتند و در پايان قرن نوزدهم اغلب منابع كشور و طرحهاي فني آن تحت اداره و يا استخراج بيگانگان بود. در خلال اين دوران، استيلاي روسها بيشازپيش بود. آنها نهتنها با تصرف اراضي ايران و ضميمهساختن آن به خاك خود مرزهايشان را گسترش ميدادند، بلكه شاه ايران را با اعطاي وامهاي سنگين، عملا به خود وابسته ميكردند.
بهدنبال جنگ جهاني اول و سپس پيروزي انقلاب اكتبر 1917 در روسيه و سرانجام خروج اين كشور از جنگ، تحولات عميقي در روابط ايران و روسيه صورت گرفت.
پس از پيروزي بلشويكها در روسيه، سياست خارجي اين كشور دچار تحولات اساسي شد. رهبران انقلابي كه به حكومت جهاني سوسياليسم ميانديشيدند، به كشور ايران بهعنوان كانال سوئز انقلاب كمونيستي مينگريستند.
بلشويكها بهمنظور جذب ايران در مدار اتحاد شوروي، تمام امتيازات اخذشده از ايران در زمان روسيه تزاري را باطل اعلام كردند. در اولين اقدام، جمهوري سوسياليستي شوروي، قرارداد 1907 منعقدشده ميان انگليس و روسيه تزاري را لغو كرد. طبق قرارداد 1907، كشورهاي روسيه تزاري و انگليس، ايران را به سه منطقه شمال (تحت نفوذ روسيه)، جنوب (تحت نفوذ انگليس) و مركز (بيطرف) تقسيم كرده بودند.
در كل سياست اتحاد جماهير شوروي نسبت به ايران در اين دوران، دائما در حال نوسان بود. نمونه بارز اين نوسان در نحوه برخورد دولت شوروي با رضاشاه مشهود است. پسازآنكه در سال 1932.م رضاشاه تلاش كرد درآمدهاي نفتي ايران را بالا ببرد و اين امر باعث كشمكش بين ايران و شركت نفت سابق شد، اتحاد جماهير شوروي با مترقيخواندن رضاشاه، از او جانبداري كرد اما پسازآنكه طرفين (رضاشاه و شركت نفت) توافق كردند كه اختلافاتشان را از طرق مسالمتآميز حل كنند، حكومت رضاشاه در ايران هدف حملات تبليغاتي شوروي قرار گرفت.
در دوره سلطنت محمدرضاشاه نيز، دولت شوروي ضمن تلاش براي افزايش توان نظامي و استراتژيك خود در مقابل غرب، سعي ميكرد كشورهاي جهان سوم و از جمله ايران را به سمت خود جذب كند و ازاينرو به محمدرضاشاه پيشنهاد ميكرد روابط دوجانبه را در سطوح مختلف اقتصادي، سياسي و حتي نظامي گسترش دهد. طي دهههاي 1960 و 1970.م، دولت ايران به دليل وابستگي به غرب به پيشنهادهاي شوروي مبني بر گسترش روابط سياسي و نظامي، بهگونهاي محتاطانه جواب رد ميداد اما در زمينههاي اقتصادي و حتي بازرگاني، روابط دو كشور رو به گسترش بود. به واسطه همين امتيازات اقتصادي و بازرگاني كه شاه پهلوی به شوروي اعطا ميكرد، دولت شوروي در قبال سياستهاي شاه نسبت به مسائل خليجفارس و جهان غرب بردباري بيشتري نشان ميداد و علت آنكه در موضع مسكو نسبت به رژيم شاه در هنگام وقوع انقلاب اسلامي تغيير صريح صورت نگرفت نيز درواقع از اين ناحيه قابل تفسير است.
بعد از پیروزی انقلاب
در مواجهه با انقلاب ایران، سیاستمداران شوروی موضعی محتاطانه در قبال پیروزی نهضتاسلامی ایران اتخاذ کردند اما در عین حال لفظ انقلاب اسلامی از سوی رسانه های شوروی بکار گرفته شد. مسلماً سقوط شاه و تضعیف آمریكا و انحلال دو مرکز مراقبت استراتژیکی در بندشاه و کبکان موجبات خرسندی شوروی را فراهم می آورد و باعث شکست اردوگاه غرب به عنوان رقیب اصلی شوروری می شد.
علیرغم اینکه مقامات شوروی اعلام کردند که سیاست نزدیکی با ایران را در پیش می گیرند اما تهاجم شووری به افغانستان و اتخاذ موضعی سخت از سوی آیت الله خمینیعلیه سیاست های شوروی، روابط دو کشور را دچار تنش هایی کرد.
در فوریه 1983 با دستگیری سران حزب توده در ایران از جمله كیانوری رهبر حزب و منع فعالیت آن اتهام براندازی، روابط ایران و شوروی به سردی گرایید و هیجده دپیلمات شوروی از ایران اخراج شدند. از سوی دیگر، پیروزیهای ایران در جنگ در سال 1982، باعث تغییر سیاست خارجی شوروی و حمایت آشكار از عراق شد.
با به قدرت رسيدن گورباچف و تغيير و تحول عميق در سياست خارجي آن کشور، براي شوروي خاتمه جنگ طولاني بين ايران و عراق از طريق مسالمت آميز جنبه حياتي و ضروري پيدا کرد. در يک اقدام عملي که در تهران و محافل بين المللي به عنوان اهرم فشار براي پايان جنگ تعبير شد، مسکو کارشناسان خود را به بهانه عدم امنيت ناشي از جنگ شهرها در بهمن 1364 ( فوريه 1985) از ايران خارج کرد. طي اقدامي ديگر در جريان راي گيري نسبت به قطعنامه 598 ( فوريه 1987) ، اتحاد شوروي با راي مثبت خود به ساير اعضاي شوراي امنيت پيوست.
ملاقات ادوارد شواد نادزه، وزیر امور خارجه شوروی، در فوریه 1989 با آیت الله خمینی و ارائه پیام گورباچف و قبل از آن ارسال پیام آیت الله به گورباچف، نقطه عطفی در ایجاد شالوده مشاركتی نزدیكتر و با ثباتتر بود. به دنبال آن در ژوئن 1989 هاشمی رفسنجانی از مسكو دیدار كرد و نخستین گام عمده در برقراری مناسبات دو جانبه بر مبنایی محكم برداشته شد. در این دیدار، یك موافقتنامه مقدماتی تسلیحاتی میان طرفین به امضا رسید و مسكو موافقت خود را به منظور تقویت ظرفیت دفاعی ایران اعلام كرد.
اوج گيري کشمکش بين گورباچف و يلتسين در داخل شوروي در اواسط سال 1990 نيز بر روابط ايران و شوروي تاثيري سوء گذاشت. عناصر هوادار يلتسين با سياست پيشين شوروي مبني بر توسعه روابط دوستانه با ايران موافق نبودند، چراکه در مبارزه خود با گورباچف خواهان کسب حمايت غرب بودند و غرب نيز با ايران دشمني داشت. گذشته از اين ، اسلام مبارز را به عنوان مهم ترين خطر بالقوه اي که امنيت و منافع روسيه را تهديد مي کرد، تلقي مي کردند و از آنجايي که از نظر آنها ايران حامي اصلي دعوت اسلامي به شمار مي رفت، آن را بيشتر به ديده تهديدي بر منافع روسيه مي نگريستند.
این تفکر در دو سال نخست پس از فروپاشي شوروي، زمانی که هواداران نزديکي با غرب بر سر قدرت بودند حاکمیت داشت اما با روی کار آمدن پوتین این روند رو به تغیییر نهاد. بخصوص اینکه وی با اتخاذ تدابیری برنامه دموکراسی هدایت شده را پیش برد و تا حدود زیادی باعث بهبود وضعیت اقتصادی روسیه شد. دراین دوره با توجه به شکل گیری جمهوريهاي جديد در آسياي مركزي و قفقاز، توجه قدرتهاي منطقهاي و فرامنطقهاي به حوزه درياي خزر بهعنوان منبع عظيم انرژي جلب و زمينه براي رقابت قدرتهاي بزرگ در منطقه هموار شد.
با فروپاشي اتحاد جماهير شوروي، در سال 1371 ایده تشکیل تاسيس سازماني براي همکاري و هماهنگي بين کشورهاي ساحلي درياي خزر با افزايش اين کشورها از 2 به 5 کشور حاشيه دريا توسط هاشمي رفسنجاني رئیس جمهور وقت ایران مطرح شد که مورد پذیرش کشورهای دیگر قرار گرفت اما از آنجایی که هر یک از کشورها خواهان بهره گیری بیشر از دریای خزر بودند سیاست واگرایانه ای را در پیش گرفتندو در نهایت در دوران ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد بود که ماجرای دریای خزر به نفع روس ها خاتمه یافت. و همانگونه در ابتدا ذکر شد حمایت بی دریغ روسیه را در بحرانی ترین دوره اختلافات داخلی ایران به همراه داشت حمایتی که در برابر اختلافات ایران با غربمتوقف شد و در نهایت باز این دولت ایران بود که از روسیه بازی خورد .